..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ]..

ساخت وبلاگ
    دل پر از شوق رهاییست ،ولی ممکن نیستبه زبان آورم آن را که تمنا دارم# فاضل نظری  ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : رهاییست, نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 246 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 13:55

یک جایی از دعای ابوحمزه اینگونه است که : الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى وَكَلَنى اِلَيْهِ فَاَكْرَمَنىوَ لَمْ يَكِلْنى اِلَى النّاسِ فَيُهينُونىیعنی خدایی را شکر می کنم که اختیار مرا به دست خودش گرفته و مقامم را بالا می برد و من را واگذار دیگران نکرده که خوار و ذلیلم کنند. داشتم به این فکر می کردم که واگذارت می کنم به خدا، یعنی چه؟ به نظرم بهتر است که ما به جای این که بیایم دیگران را واگذار خدا کنیم، خودمان را واگذارش کنیم ، حتما بهتر و بیشتر جواب می گیریم. پس، خدایا! خودم رااز دست همه انهایی که می دانی، به خودت واگذار می کنم. قل اعوذ برب الناس . برچسب‌ها: یه دآنشجومعلم میگوید ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 240 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 13:55

دلم می خواهد شصت،هفتاد سال پیش باشد. هفده ساله باشم. تابستان باشد و ما توی خانه ی طباطبایی های کاشان زندگی کنیم. صبح با صدای اذان مسجد از خواب بیدار شوم.بروم توی حوض وسط حیاط وضو بگیرم و بعد سر ایوان، رو به روی آن حجم بزرگِ آسمان نماز بخوانم. نمازم که تمام شد بخزم توی رختخواب خنکی که روی ایوان پهن است.بعد از یکی،دو ساعت از خواب بیدارم کنند و بروم بنشینم پای سفره صبحانه. توی سفره سنگک داغ باشد و پنیر و گردو و چند جور مربا. چای ام را توی این استکان های کمر باریک ریخته باشند. اشتها داشته باشم. مثل حالا نباشم که حالم از صبحانه به هم می خورد. صبحانه که تمام شد چادر،چارقد کنم بروم کلاس خیاطی زیور خاتون که چند کوچه پایین تر است. دخترهای محله هم آمده باشند.کلاس تا نزدیکی ظهر طول بکشد.بعد از کلاس توی ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : دیوانگی, نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 214 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 13:55

تا حالا شکار رفتی؟ من میرفتم ولی دیگه نمیرم! آخرین باری که شکار رفتم شکارگوزن بود. خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم. بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش. وقتی بالای سرش رسیدم هنوزجون داشت. با چشماش داشت التماس می کرد. نفس می کشید. زیباییش منو تسخیر کرده بود. حس کردم که اون گوزن می تونه دوست خوبی واسم باشه. میتونستم نزدیک خونه یه جای دنج واسش درست کنم. خوب که فکر کردم با خودم گفتم که اون گوزن واسه همیشه لنگ میزنه و وقتی منو ببینه یاد بلایی میفته که سرش آوردم. از التماس چشماش فهمیدم بهترین لطفی که میتونم در حقش بکنم اینکه یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم. تو هیچوقت نمیتونی با کسی که زخمیش کردی دوست باشی...  +  روزبه معین  ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 241 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 13:55

من نه روان‌شناس هستم، نه جامعه‌شناس و نه کارشناس مسائل تربیتی و خانوادگی. فقط می‌دانم در آموزش‌های عریض و طویل دوران مدرسه و دانشگاه ما، در نظام تربیتی ما، در شیوه‌ی تفکر و زندگی نسل ما، حتما کاستی‌هایی درباره‌ی زندگی مشترک و همسرداری هست. نمی‌فهمم چرا بسیاری از تحصیل‌کردگان ما باور ندارند که همسرداری هم نیاز به آموزش دارد. نیاز به مطالعه و کتاب خواندن و کلاس‌رفتن و فیلم دیدن دارد. نیاز به صرف وقت و انرژی دارد؟ چرا بسیاری از تحصیل‌کردگان ما، نمی‌خواهند بپذیرند که بخش عمده‌ای از موفقیت در زندگی مشترک، نه حاصل قسمت و تقدیر و شانس، که حاصل رفتارهای خود زوجین است. مدتی است که وقتی با دوستان قدیمی حال و احوال می‌کنم، جرات نمی‌کنم حال همسر آنها را بپرسم. راستش آنقدرسردی زندگی مشترک و بدتر از آن جد ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 239 تاريخ : شنبه 11 آذر 1396 ساعت: 13:55

فلسفه وجودی دل به کل با باقی اعضا و جوارح فرق دارد . نمیدانم روزی که گل آدمی رادر کارگاه ایزدی می سرشتند ، خداوند چرا چنین جنس لطیفی برای این عضوی که ابعادش از مشت مان تجاوز نمیکند به کار برد . نمیدانم چطور به این عضو کوچک چنین توانایی را داده که تح ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].....
ما را در سایت ..[ حرف هآی یک دآنشجو معلّم ].. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dabeer92-newa بازدید : 234 تاريخ : چهارشنبه 1 آذر 1396 ساعت: 21:12